ید
فرهنگ فارسی عمید
۱. دست.
۲. [مجاز] قدرت.
〈 ید بیضا:
۱. دست سفید و روشن. Δ یکی از معجزات حضرت موسی که هر وقت دست در بغل میکرد و بیرون میآورد نوری از آن ساطع میشد.
۲. [مجاز] توانایی؛ قدرت.
۳. [مجاز] کرامت و خرق عادت.
〈 ید بیضوی: [قدیمی] = 〈 ید بیضا
〈 ید طولا:
۱. دست دراز.
۲. [مجاز] مهارت و زبردستی.
۳. [مجاز] قوه؛ قدرت؛ توانایی.
〈 ید طولیٰ: = 〈 ید طولا
۲. [مجاز] قدرت.
〈 ید بیضا:
۱. دست سفید و روشن. Δ یکی از معجزات حضرت موسی که هر وقت دست در بغل میکرد و بیرون میآورد نوری از آن ساطع میشد.
۲. [مجاز] توانایی؛ قدرت.
۳. [مجاز] کرامت و خرق عادت.
〈 ید بیضوی: [قدیمی] = 〈 ید بیضا
〈 ید طولا:
۱. دست دراز.
۲. [مجاز] مهارت و زبردستی.
۳. [مجاز] قوه؛ قدرت؛ توانایی.
〈 ید طولیٰ: = 〈 ید طولا