ترجمه مقاله

آشکاره

فرهنگ فارسی عمید

آشکار؛ آشکارا؛ پدیدار؛ پیدا؛ نمایان: ◻︎ فرصت شمر طریقهٴ رندی که این نشان / چون راه گنج بر همه‌کس آشکاره نیست (حافظ: ۱۶۳).
ترجمه مقاله