ترجمه مقاله

ارز

فرهنگ فارسی عمید

۱. (اقتصاد) سند بانکی که ارزش آن به پول خارجی معیّن شده باشد.
۲. (اقتصاد) پول خارجی که در داخل مملکت خریدوفروش شود.
۳. (بن مضارعِ ارزیدن) = ارزیدن
۴. [قدیمی] قدر ‌و قیمت: ◻︎ بسنده کند زاین جهان مرز خویش / بداند همه مایه و ارز خویش (فردوسی: ۲/۲۶۲).
۵. [قدیمی] بها؛ نرخ.
ترجمه مقاله