اما
فرهنگ فارسی عمید
۱. ادات رفع توهم؛ ولی؛ لیکن: من افتادم ولی طوریم نشد.
۲. ادات شرط: من میروم اما تو هم باید بیایی.
۳. ادات تٲکید.
۴. (حرف) ادات تفصیل: اما از آن که گفته بودی.
۲. ادات شرط: من میروم اما تو هم باید بیایی.
۳. ادات تٲکید.
۴. (حرف) ادات تفصیل: اما از آن که گفته بودی.