ترجمه مقاله

بسیج

فرهنگ فارسی عمید

۱. (نظامی) آمادگی نیروی نظامی.
۲. [قدیمی] اسباب؛ سامان.
۳. (اسم) [قدیمی] سازوسامان جنگ: ◻︎ تدبیر ملک را و بسیج نبرد را / برتر ز بهمنی و فزون از سکندری (فرخی: ۳۸۲).
۴. (اسم) [قدیمی] قصد؛ اراده.
ترجمه مقاله