ترجمه مقاله

حد

فرهنگ فارسی عمید

۱. اندازه؛ مقدار.
۲. کرانه؛ مرز.
۳. (اسم) [جمع: حُدُود] حائل و حاجز میان دو چیز.
۴. کناره و انتهای چیزی.
۵. (فقه) عقوبت و مجازات شرعی برای گناهکار و مجرم، مانندِ تازیانه زدن شراب‌خوار.
۶. [قدیمی] تمیز دادن چیزی از چیزی.
۷. [قدیمی] پدید کردن کنارۀ چیزی.
۸. [قدیمی] برای زمینی حد و مرز قرار دادن.
۹. [قدیمی] تیزی؛ برندگی.
۱۰. [قدیمی] تیزی شراب.
ترجمه مقاله