ختم
فرهنگ فارسی عمید
۱. مجلس سوگواری و یادبودی که پس از مردن کسی برای او برپا میکنند.
۲. پایان؛ انجام؛ آخر.
۳. (اسم مصدر) به پایان رسیدن؛ پایان یافتن؛ تمام شدن.
۴. [مجاز] قرآن یا دعایی که تمامی آن در یک مجلس خوانده میشود.
۵. (صفت) بسیار زرنگ و حقهباز: ختم روزگار.
۶. (اسم مصدر) [قدیمی] مهر کردن نامه یا چیز دیگر.
〈 ختم قرآن: تلاوت قرآن از ابتدا تا انتها.
۲. پایان؛ انجام؛ آخر.
۳. (اسم مصدر) به پایان رسیدن؛ پایان یافتن؛ تمام شدن.
۴. [مجاز] قرآن یا دعایی که تمامی آن در یک مجلس خوانده میشود.
۵. (صفت) بسیار زرنگ و حقهباز: ختم روزگار.
۶. (اسم مصدر) [قدیمی] مهر کردن نامه یا چیز دیگر.
〈 ختم قرآن: تلاوت قرآن از ابتدا تا انتها.