26 فرهنگ

درخش

/de(a)raxš/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. =درخشیدن
۲. (اسم مصدر) روشنی؛ روشنایی؛ فروغ.
۳. (اسم) آذرخش؛ برق: ◻︎ گر او تندر آمد تو هستی درخش / گر او گنجدان شد تویی گنج بخش (نظامی۵: ۸۱۰).