کنده
/konde/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. تنۀ درخت که شاخههای آن بریده شده باشد.
۲. تکۀ چوب کلفت.
۳. هیزم. ٤. تکۀ چوب ستبر با بند آهنی که به پای زندانیان میبستند.
〈 کندهٴ زانو: (زیستشناسی) استخوان گرد زانو.
۲. تکۀ چوب کلفت.
۳. هیزم. ٤. تکۀ چوب ستبر با بند آهنی که به پای زندانیان میبستند.
〈 کندهٴ زانو: (زیستشناسی) استخوان گرد زانو.