ترجمه مقاله

کنده

فرهنگ فارسی عمید

۱. تنۀ درخت که شاخه‌های آن بریده شده باشد.
۲. تکۀ چوب کلفت.
۳. هیزم. ٤. تکۀ چوب ستبر با بند آهنی که به پای زندانیان می‌بستند.
⟨ کندهٴ زانو: (زیست‌شناسی) استخوان گرد زانو.
ترجمه مقاله