گرازیدن/gorāzidan/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبا ناز و تکّبر راه رفتن؛ خرامیدن: ◻︎ باغ ملک تو را مباد خزان / تا در او چون بهار بگرازی (انوری: ۴۷۸).