خصمدیکشنری عربی به فارسیدشمن , مخالف , رقيب , مدعي , متخاصم , ضد , حريف , مبارز , هم اورد , عدو , منافي , مضر , کاستن , کم کردن , کند کردن , بي ذوق کردن , تخفيف , کاهش