عيشدیکشنری عربی به فارسینگاه داشتن , اداره کردن , محافظت کردن , نگهداري کردن , نگاهداري , حفاظت , امانت داري , توجه , جلوگيري کردن , ادامه دادن , مداومت بامري دادن