محيطدیکشنری عربی به فارسیمحيط , محيط دايره , پيرامون , محيط مرءي , خط فاصل درنقشه هاي رنگي , نقشه برجسته , نقاشي کردن , طراحي کردن , اقيانوس , دوره , حدود , فرا گرفتن , محاصره کردن , احاطه شدن , احاطه