ترجمه مقاله

آژیخ

لغت‌نامه دهخدا

آژیخ . (اِ) در بعض فرهنگها به این کلمه معنی رمص یعنی آب خشک و سطبر شده ٔ کنج چشم داده اند که امروز قی و در گیلان کَنَد گویند، و بیت ذیل را شاهد آورده اند :
همواره پرآژیخ است آن چشم فژاگن
گوئی که دو بوم آنجا بر، خانه گرفته ست .

عماره ٔ مروزی .


لکن ظاهراً چنین کلمه ای در فارسی نباشد و از غلط خواندن بیت عماره ساخته شده است . شعر عماره در فرهنگ اسدی خطی کهنی «همواره پر از پیخ است ...» ضبط شده و برای پیخ مثال آمده است و حق نیز همانست ، چه پیخال نیز به همین معنی یا منسوب به پیخ در لغت فارسی هست . و در بعض فرهنگهای نو برای آژیخ بیتی از طیان نیز بتأیید شاهد میگذرانند که ظاهراً مصنوع و مجعول است . و پیخ و پیخال به معنی مطلق چرک و شوخ و فضول است نه رَمص .
ترجمه مقاله