ترجمه مقاله

اسر

لغت‌نامه دهخدا

اسر.[ اَ س َرر ] (ع ص ) اَجوف . میان کاواک . (منتهی الارب ).میان تهی . (زوزنی ). پوک . || نیزه ٔ میان تهی . (مهذب الاسماء). || آنکه در کار کسی دخل کند. || ناخوانده درآینده . || شتر که کرکره ٔ آن مجروح باشد. (منتهی الارب ). || آنکه نافش را علتی رسیده باشد. (زوزنی ). آنکه نافش را علتی بود. (مهذب الاسماء). || (ن تف )نعت تفضیلی از مسرور. مسرورتر. (غیاث ). شادان تر.
ترجمه مقاله