ترجمه مقاله

اسو

لغت‌نامه دهخدا

اسو. [ اَس ْوْ ] (ع مص ) دوا کردن . دارو کردن ِ جراحت . (زوزنی ). دارو کردن ِ خستگی . دارو بر جراحت کردن . (تاج المصادر). مرهم نهادن . علاج کردن . مداواة کردن . طبابت . || اصلاح کردن میان دو تن یا جماعتی را. نیک کردن میان قومی . (تاج المصادر بیهقی ). صلح دادن : اسا بین القوم ؛ اصلاح کرد میان آن گروه .
ترجمه مقاله