ترجمه مقاله

اشنا

لغت‌نامه دهخدا

اشنا. [ اَ ] (اِ) گوهر گرانمایه . (برهان ). گوهر گرانبها. (سروری ) (فرهنگ اسدی ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). درمجمع الفرس بمعنی جواهر ذی قیمت است . (شعوری ج 1 ص 98). گوهر گران قیمت . (جهانگیری ). || شناکننده و آب ورز. (برهان ). شناکننده که آنرا اشناب ، اشناه و آشنا نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). شناوری ،مرادف اشناه و آشناو و اشناب . (رشیدی ) :
دو اشنا و سپاهانی به اشتاب
برون بردند جان از دست غرقاب .

عطار (از آنندراج ).


مخفف آشنا، شناگر و آب ورز. (فرهنگ نظام ). و رجوع به آشنا و اشناو و اشناب و اشناه و شناو شناو و آب ورزو شناگر شود.
ترجمه مقاله