ترجمه مقاله

اقناع

لغت‌نامه دهخدا

اقناع . [ اِ ] (ع مص ) سر و چشم برابر چیزی داشتن . (ترجمان القرآن ). برداشتن سر را و بجانبی التفات نکردن و نگاه را مقابل داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بزمین هموار میان دو پشته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سر دروا کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و منه قوله تعالی : مهطعین مقنعی رؤسهم . (قرآن 43/14). || دست برداشتن و گردن دراز کردن شتر بحوض تا آب خورد. || گردانیدن ستور را سوی چراگاه . || خشنود گردانیدن . || نیازمند و محتاج ساختن . || بلند شدن پستان گوسفند با عدم تصوب در آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ترجمه مقاله