الفت آموز
لغتنامه دهخدا
الفت آموز. [ اُ ف َ ] (نف مرکب ) الفت دهنده . آموزنده ٔ دوستی . انس دهنده . || (اِخ ) در شعر زیر مراد از آن ، خداوند است :
خارخاری در دلت از عشق پیدا میکند
الفت آموزی که پنهان کرد آتش را بسنگ .
خارخاری در دلت از عشق پیدا میکند
الفت آموزی که پنهان کرد آتش را بسنگ .
مظفرمیرزا (از بهار عجم ).