ترجمه مقاله

بادخان

لغت‌نامه دهخدا

بادخان . (اِ مرکب ) بادخوان . بادگیر و گذرگاه باد باشد مطلقاً خواه در بلندی و خواه در پستی .(برهان ) (ناظم الاطباء). جای بادگزار[ گذار ] و ظاهراً باصطلاح مکان اسفل را گویند و در اصل خانه ٔ باد بود که بقلب استعمال کرده اند. کسائی گوید :
عمر چگونه جهد از دست خلق
باد چگونه جهد از بادخان ؟

(از آنندراج ) (انجمن آرا: بادپروا).


تادیو فتنه در دل او بیضه نهاد و هوای عصیان بر سر اوبادخان ساخت . (کلیله و دمنه ). رجوع به بادخوان ، بادخانه ، بادگیر، بادپرانی ، بادآهنج ، بادپروا، بادآهنگ شود.
ترجمه مقاله