ترجمه مقاله

بالانس

لغت‌نامه دهخدا

بالانس . (فرانسوی ، اِ) تراز. (لغات ِ مصوبه ٔ فرهنگستان ). || قپان . ترازو. این کلمه از لغات فرانسوی دخیل در زبان فارسی است . || (اصطلاح دفاتر تجاری ) تعادل . موازنه .
- بالانس گرفتن ؛ در ترازنامه و بیلان عملیات تجاری ، سنجیدن عملیات خرید و فروش ظرف سال است برای تعیین سود و زیان .
|| (اصطلاح ورزش ). متعادل نگه داشتن بدن بخلاف جهت طبیعی با تکیه کردن بر دو دست و تمامی بدن و پاها را بسوی بالا بردن . ایستادن بر دو دست ، خواه تکیه گاه دست زمین باشد یا بر روی یکی از ادوات ورزشی چون بارفیکس یا پارالل و نظایر آن قرار گیرد.
ترجمه مقاله