ترجمه مقاله

بناب

لغت‌نامه دهخدا

بناب . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) قعر آب . (از آنندراج ). عمق آب . ته آب . (ناظم الاطباء). آخر آب .تکاب . ته آب . مقابل سراب . آن جای که آب از آن پس ازجریان بازماند. آخرین جائی که آب جای بدانجا به آخر رسد. آنجا که آب چشمه یا رودی سپری شود و بپایان رسد. (یادداشت مرحوم دهخدا). || ابتدا و منبعآب (از اضداد). (یادداشت مرحوم دهخدا) :
در خمارم شراب میخواهم
در سرابم بناب میخواهم .

ظهوری .


ترجمه مقاله