ترجمه مقاله

تخلیة

لغت‌نامه دهخدا

تخلیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) گذاشتن کار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دست بداشتن و راه وادادن . (تاج المصادر بیهقی ). رها کردن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رها کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رها کردن اسیر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || فرید و وحید قراردادن چیزی را. || ترک کردن کسی و متعرض وی نشدن . || تخلیه ٔ فروشنده بین مشتری و جنس را؛ یعنی تسلیم کردن جنس به او. || ترک کردن کسی ، دو تن را که با یکدیگرند. خلی بینهما؛ ترکهما مجتمعین . (اقرب الموارد) (المنجد): و خلینا بین الشیخین . (حریری ، از اقرب الموارد). || خالی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || فارغ شدن و خالی شدن از کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تخلیه ٔ مکان ؛ گذشتن از آن .(اقرب الموارد) (المنجد). || تخلیه ٔ شکم ؛کار کردن شکم و خالی شدن و تهی گشتن آن . (ناظم الاطباء). || مردن . (اقرب الموارد) (المنجد).
ترجمه مقاله