ترجمه مقاله

تظلم زدن

لغت‌نامه دهخدا

تظلم زدن .[ ت َ ظَل ْ ل ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) شکایت کردن از ظلم و تعدی کسی . داد خواستن . دادخواهی کردن :
دل شد از دست نه جای سخن است
نز توام جای تظلم زدن است .

خاقانی .


ور در عذاب خشم تو دل زد تظلمی
بس بادش این عذاب دگر کز تو بازماند.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 532).


تظلم زنانند بر شاه روم
که بر مصریان تنگ شد مرزبوم .

نظامی (از آنندراج ).


زنم چندان تظلم در زمانه
که هم تیری نشانم بر نشانه .

نظامی .


ترجمه مقاله