ترجمه مقاله

تظلم کنان

لغت‌نامه دهخدا

تظلم کنان . [ ت َ ظَل ْ ل ُ ک ُ ] (ق مرکب ) در حال دادخواهی . در حال تظلم . دادخواهانه :
تظلم کنان سوی راه آمدند
عنانگیر انصاف شاه آمدند.

نظامی .


تظلم کنان رفته زین مرز و بوم
مروت به یونان و مردی به روم .

نظامی .


و رجوع به تظلم و ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله