ترجمه مقاله

تلقف

لغت‌نامه دهخدا

تلقف . [ ت َ ل َق ْ ق ُ ] (ع مص ) از زیر فروریخته شدن حوض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زود فروخوردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). فروخوردن طعام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بلعیدن طعام . (از اقرب الموارد). || زود فراگرفتن چیزی را. (آنندراج ).بسرعت گرفتن چیزی را بدست گرفتن آن را از دست کسی که آن را اندازد. گویند: تلقف الکرة برأس الصولجان . (از اقرب الموارد). || از عیبهای خلقیه ٔ اسب است . (از صبح الاعشی ج 2 ص 26). رجوع به تلقیف شود.
ترجمه مقاله