تنگی کردن
لغتنامه دهخدا
تنگی کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به سختی بیرون آمدن . (ناظم الاطباء). || خست . خودداری . امساک کردن :
توانگر که تنگی کند در خورش
دریغ آیدش پوشش و پرورش .
رجوع به تنگ و تنگی و دیگر ترکیبهای این دو شود.
توانگر که تنگی کند در خورش
دریغ آیدش پوشش و پرورش .
فردوسی .
رجوع به تنگ و تنگی و دیگر ترکیبهای این دو شود.