ترجمه مقاله

جبار

لغت‌نامه دهخدا

جبار. [ ] (اِخ ) کودک زمین . (سفر پیداش 10:8 و 9) قصد ازستمکاران و جورپیشه گان و بزه کاران و درازقدان و پهلوانان باشد. جباران قبل از طوفان . (سفر پیدایش 6:4) مثل تیلتانیانی که در علم اساطیر یونان مذکورند بسیار زورمند و با نیرو بوده اند اما عناقیان که در قدیم ساکنان حبرون بودند در زورمندی و توانائی معروف و اسرائیلیان همواره از ایشان بیمناک بودند چنانکه جاسوسان ایشان گفتند که همانا ما در نظر آنان چون ملخ مینمودیم ؛ و همین نشان و دلیلی است که عناقیان چه پایه ٔبلند و تا بچه پایه زورمند و توانا بوده اند. و از پهلوانان ایشان یکی عوج شهریار پاشان . (سفر تثنیه 3:11). و دیگری جالوت است . (اول سموئیل 17:4). و در آن زمان بعضی دیگر هم به بلندی و نیرومندی شهره بودند. ملاحظه در ایلیون و رفائیان وزمیان (شود). و چون خدای تعالی نیز بزرگ و منبع توش و توان است همانا او را جبار گویند و همچنین برجی را در فلک که دارای 80 ستاره است در نیم کره ٔ جنوبی در نیمه ٔ تشرین ثانی دیده شود جبار گویند. (ایوب 38:31) (از قاموس کتاب مقدس ).
ترجمه مقاله