ترجمه مقاله

جدرین

لغت‌نامه دهخدا

جدرین . [ ] (اِخ ) قریه ای است از قریه های جند در یمن . (از مراصد الاطلاع ) (معجم البلدان ). || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: بضم جیم و فتح و بقولی سکون دال مهملة در لغت آبله است . آن دانه های کوچکی است که در بدن عارض میشود جهة دفع نمودن از طبیعت مأمور تدبیر بدن انسان . فضلات طمیشه را که در بدن انتشار مییابد جهة تغذیه ٔ بدن بدان فضلات . و ازینرو گفته اند این بیماری بناچار هرکس را عارض گردد زیرا فضلات مزبوره در اغلب از ابدان باقی است تا زمانی که محرکی در بدن وجود یابد که نیروی دافعه را برای دفع آن فضلات تحریک کند. و پاره ای از مردم در زندگانی دو بار مبتلا بدین بیماری گردند. سبب هم فقدان نیروی طبیعت برای دفع ماده در بدن کودکان است زیرا ممکن است در اولین نوبت ابتلا بدین بیماری قسمتی از فضلات در بدن بیمار باقی مانده باشد. آنگاه پس از دیرزمانی اسبابی مسخنه رطبه در بدن بیمار ایجاد شود و ماده و طبیعت را تحریک کند برای دفع فضلات در دومین نوبت . چنانکه در بحرالجواهر گفته است . و در آقسرائی گوید: آبله دانه هائی است سرخ مایل بسپیدی و در جمیع بدن پراکنده شود یادر قسمت بیشتر از بدن . و بسرعت چرک کنند. و سبب آن غلیان و عفونت خون است بواسطه ٔ مخلوط شدن فضلات رقیقه که در سن کودکی در خون داخل میشود. و بهمین جهة باشد که این بیماری بیشتر در کودکان بروز کند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و معلوم است که پس از کشف میکربهاو باسیل ها این نظر قدما چندان براساس نتواند بود:
پس آبله برآرد صورت شود مجدر
نه ماهه خون حیضی گرآبله برآرد
سی ساله خون خلقی آخر چه آورد بر.

(یادداشت مؤلف ).


رجوع به بحر الجواهر و تذکره ٔ ضریر انطاکی و لکلرک و کلمه آبله درهمین لغت نامه شود.
ترجمه مقاله