ترجمه مقاله

جمل

لغت‌نامه دهخدا

جمل . [ ج َ م َ ] (ع اِ) شتر نر و بندرت بر شتر ماده اطلاق شود، و گویند: شربت لبن جملی . یا شتر نر هفت ساله یا پنج ساله یا نه ساله یا شش ساله . ج ، اجمال ، جُمْل ، جِمال ، جمالة، جمالات ، جمائل ، اجامل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). در کینه به وی مثل زنند و گویند: هو احقد من جمل . || خرمابن . || ماهیی است که طول آن سی ذراع است و آنرا جمل البحر گویند (منتهی الارب ) و دارای خرطوم است . (اقرب الموارد). || طناب کشتی ، و بهمین معنی است آیه ٔ شریفه ٔ: لایدخلون الجنة حتی یلج الجمل فی سم الخیاط . (از اقرب الموارد). در مثل گویند: اتخذ اللیل جملاً؛ یعنی شب زنده داشت به رفتن یا عبادت کردن و مانند آن . (منتهی الارب ). تمام شب را سیر کرد. (از اقرب الموارد).
- مسک الجمل ؛ نام گنجینه ٔ ابوالحقیق یهودی است . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله