ترجمه مقاله

جوازه

لغت‌نامه دهخدا

جوازه .[ ج ُ زَ / زِ ] (اِ) هاون کوچک سنگین یا چوبین . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ). گوازه . هاون سنگین و چوبین را گویند که سیر در آن کوبند و بعربی مهراس خوانند. (برهان ) (فرهنگ فارسی معین ). لغتی است در گواز. رجوع به گواز و گوازه و جواز شود. || چوبی که ستوران را بدان رانند. (فرهنگ فارسی معین ). || ظرفی را نیز گفته اند که در آن روغن از حبوبات و شیره از انگور و نیشکر بگیرند و بعربی معصره خوانند.(انجمن آرای ناصری ) (برهان ). رجوع به جوازان شود.
ترجمه مقاله