ترجمه مقاله

حسرت

لغت‌نامه دهخدا

حسرت . [ ح َ رَ ] (ع اِ) (گل ...) نام گلی است که در ماه آخر زمستان بزیر برف روید و گل کند. پیازی خرد دارد و برگش ببرگ زنبق مانند است و گلی برنگ سرخ روشن و گاه زرد روشن و گاه سپید دارد . و از آن وی را حسرت گویند که وی آرمان دیدار بهار دارد لیکن هیچگاه بهار را نبیند و بعلت پیش رسی قبل از بهار برگ و گل کند و تا بهار آید او از میان بشده باشد :
رخصت گل چیدنم داده است دیگر باغبان
گو تماشائی که دامان پرگل حسرت کند.

حالتی .


رجوع به گل حسرت شود.
ترجمه مقاله