ترجمه مقاله

حق القدم

لغت‌نامه دهخدا

حق القدم . [ ح َق ْ قُل ْ ق َدَ ] (ع اِ مرکب ) پارنج . پایمزد. مزدپا. || مزد طبیب که بخانه آید. || مزد قاصد.
ترجمه مقاله