ترجمه مقاله

خرب

لغت‌نامه دهخدا

خرب . [ خ َ] (ع مص ) زدن بر سوراخ گوش کسی . || سوراخ کردن چیزی را. || شکافتن چیزی را. || ویران کردن خانه . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || (اصطلاح عروض ) اجتماع خرم و کف ّ است چنانکه مفاعیلن مفعول شود بضم لام و بدون تنوین . کذا فی عنوان الشرف و عروض سیفی که گفته است : خرب انداختن میم و نون و مفاعلین است تا فاعیل بماند و مفعول بضم لام که کلمه مستعمل است بجایش آوردند و رکنی که در او خرب واقع شود، آنرا اخرب نامند و وجه تسمیه این است که خرب در لغت ویران کردن باشد و چون از اول و آخر چیزی بنماند، ویرانی تمام به او راه یابد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || دزد گردیدن کسی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || دزدیدن شتر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). منه : خرب بابل فلان خَرابَة. خَرباً و خَروباً. (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله