ترجمه مقاله

خوب سیر

لغت‌نامه دهخدا

خوب سیر. [ی َ ] (ص مرکب ) نیک نهاد. (ناظم الاطباء) :
خنک آنان که خداوند چنین یافته اند
بردبار و سخی و خوب خوی و خوب سیر.

فرخی .


شادمان باد و بکام دل خویش
آن پسندیده خوی خوب سیر.

فرخی .


گردونْش همی گوید ای خوب سیر میرا
هم فضل و هنر داری هم جاه و خطر داری .

فرخی .


از خداوند نظر چشم همی داشت جهان
بجهانداری نیکونیت و خوب سیر.

فرخی .


ترجمه مقاله