ترجمه مقاله

خودکار

لغت‌نامه دهخدا

خودکار. [ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) آنچه پیش خود کار می کند و احتیاج بمراقبت ندارد.آنکه کار کردن او امر و گفتن لازم ندارد و خود آن کاری که باید کرد در موقع خود کند. (یادداشت مؤلف ).
- قلم خودکار ؛ قلمی که احتیاج بدوات ندارد و با ماده ای که از ابتداء داخل آن است نوشتن انجام می دهد.
- ماشین خودکار ؛ ماشینی که احتیاج به مراقبت کارگر ندارد و خود کار خود را انجام می دهد.
ترجمه مقاله