ترجمه مقاله

خوشحالی

لغت‌نامه دهخدا

خوشحالی . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (حامص مرکب ) مسرت . شادمانی . (آنندراج ). سرور. بشاشت . کامرانی . فرح . (ناظم الاطباء) : بر همه ٔ خلق مضمون آنراظاهر ساز تا فاش شود و همه جا گفته شود و کمال یابدخوشحالی و راحت در میان مردم و دلهای ایشان قرار گیرد بر آنچه خدا بدیشان عنایت کرده . (تاریخ بیهقی ).
از شکست خصم خوشحالی ندامت بر دهد
زینهار این ریزه ٔ الماس در معجون مکن .

صائب (از آنندراج ).


ترجمه مقاله