ترجمه مقاله

درترنجیدن

لغت‌نامه دهخدا

درترنجیدن . [ دَ ت ُ رُ دَ ] (مص مرکب ) ترنجیدن . درهم کشیده شدن . فشرده شدن . دارای چین و شکنج شدن . اقرعفاف . تقرعف . تقفع. تکربش . تکفت . تَکَوّی . تمعز. کَزازة. کُزوزة. کَصیص . کَنبَثَة. (منتهی الارب ): استقفاف ؛ درترنجیدن و خشک شدن از پیری . اقرنباع ، اکمهلال ؛ درترنجیدن از سرما. اقرنماط، تکعبش ، کَرَش ؛ درترنجیدن پوست . تکمش ؛ درترنجیدن و فراهم شدن پوست . قُلوص ؛ درترنجیدن لب . کَتع؛ درترنجیدن و منقبض شدن . کَشاء؛ درترنجیدن پوست دست . کَفت ؛ درترنجیدن پرنده . (از منتهی الارب ). و رجوع به ترنجیدن شود.
ترجمه مقاله