ترجمه مقاله

دست خوش

لغت‌نامه دهخدا

دست خوش . [ دَ خوَش ْ / خُش ْ ] (صوت مرکب ) آفرین . احسنت . مرحبا. اَیحی ̍. دستت خوش باد. کلمه ٔ تحسین است آن را که در قمار ببرد یا نقشی نیکو آرد یا در کاری دشوار پیروز شود و از عهده ٔ کاری متعذر برآید. چون آفرین است برای مقامری که دست خوب آورده است در نرد. (یادداشت مرحوم دهخدا). تحسینی که غالباً به برنده ٔ قمار کنند. آفرینی که مقامران صاحب نقش نیکو راگویند. || خطابی نیشدار و تعجب آمیز کسی را که با تردستی و مهارت کلاهی بر سر دیگری گذارد. || (اِ مرکب ) شتلی که مقامر در وقتی که نقش ودست خوب آورده است به حضار دهد. (یادداشت مرحوم دهخدا). پولی که از طرف شخصی که در قمار برده بعنوان انعام به دیگری داده شود. شتلی که مقامر وقتی که دست خوب آورده به حضار یا به گوینده ٔ لفظ «دست خوش » دهد.
- دست خوش دادن یا گرفتن ؛ شتل دادن مقامر یا گرفتن از مقامر.
ترجمه مقاله