ترجمه مقاله

دشنام زدن

لغت‌نامه دهخدا

دشنام زدن . [ دُ زَ دَ ] (مص مرکب ) دشنام دادن . ناسزا گفتن :
اگر دعات کنند از پی غرض مشنو
دعاش کن که زند از نصیحتت دشنام .

میرخسرو (از آنندراج ).


کسی کش پیش از او گفتی نکونام
زدش اندر قفا صد گونه دشنام .

میرخسرو (از آنندراج ).


ترجمه مقاله