ترجمه مقاله

دشنام گیر

لغت‌نامه دهخدا

دشنام گیر. [ دُ ] (نف مرکب ) دشنام گیرنده . آنکه دشنام شنود و بجوش نیاید. (آنندراج ). آنکه در زیر فحش و بد گفتن آرام می گیرد. (ناظم الاطباء) :
امروز چون تو قابل هجوی نگار نیست
دشنام گیرتر ز تو در روزگار نیست .

شفائی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله