ترجمه مقاله

دمگه

لغت‌نامه دهخدا

دمگه . [ دَ گ َه ْ ] (اِ مرکب )دمگاه که کوره ٔ آهنگری می باشد. (یادداشت مؤلف ). کوره ٔ آهنگران و مسگران و زرگران . (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). || گلخن . تون حمام . || جای نفس که دهان باشد. (انجمن آرا) (از آنندراج ):
من چه گویم چون مرا بردوخته ست
دُمگه او دَمگهم را سوخته ست .

مولوی .


و رجوع به دمگاه در همه ٔ معانی شود.
ترجمه مقاله