ترجمه مقاله

دوختن

لغت‌نامه دهخدا

دوختن . [ ت َ ] (مص ) اندوختن و جمع کردن مال . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ). صورتی دیگر از توختن . رجوع به توختن و اندوختن شود. || ادا کردن وگزاردن وام و قرض و نماز. (ناظم الاطباء) (از برهان ). توختن . ادای قرض . ادای دین . وامگزاری :
مادرش بود آن فریب آموخته
وام بیحد ازعطایش دوخته .

مولوی .


شیر هرماس دوخت تدبیرش
وام افلاس دوخت احسانش .

سراج الدین راجی .


رجوع به توختن شود.
ترجمه مقاله