ترجمه مقاله

دوسگن

لغت‌نامه دهخدا

دوسگن . [ گ ِ] (ص مرکب ) دوسگین . چسبنده . (یادداشت مؤلف ). لزج . (یادداشت مؤلف ) : از غذاها هر چه خشک باشدیا سلب یا دوسگن غلیظ باشد و دوسگن را به تازی لزج گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به دوسگین شود.
ترجمه مقاله