ترجمه مقاله

رباع

لغت‌نامه دهخدا

رباع . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَبع، به معنی اهل خانه . (از متن اللغة) (از منتهی الارب ). || ج ِ رُبَع، بمعنی شتربچه ای که در بهار بدنیا بیاید. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || ج ِ رَبْعة. (منتهی الارب ) (از متن اللغة). رجوع به ربعة شود. || ج ِ رَباع . (منتهی الارب ). و رجوع به رَباع شود. || ج ِ رَبْع، بمعنی منزل و موطن . (از متن اللغة) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به رَبْع شود : و جهان از سایه ٔ سیاست و عدل او روشن و بقاع و رباع اقالیم عالم گلشن . (تاریخ جهانگشای جوینی ). و بقاع و رباع از هبوب نسیم صبا خوش و خرم گشت . (تاریخ جهانگشای جوینی ). ماوراءالنهر مشتمل بر بلاد و بقاع و نواحی و رباع است .(تاریخ جهانگشای جوینی ). و سبزه ٔ ازهار از صحرا و مرغزار بجوشید و ربیع رباع آراست . (تاریخ جهانگشای جوینی ). || ج ِ ربیع. (ناظم الاطباء) (متن اللغة). رجوع به ربیع شود. || ج ِ رُبَعة، بمعنی شتربچه ٔ ماده ای که در بهار زائیده شود. (از اقرب الموارد). و رجوع به ربعة شود. || ج ِ رباعی . (از ناظم الاطباء). رجوع به رباعی شود. || ج ِ رُبْع. (از ناظم الاطباء). رجوع به رُبع شود.
ترجمه مقاله