ترجمه مقاله

رقع

لغت‌نامه دهخدا

رقع. [ رَ ] (ع مص ) شتافتن . (از اقرب الموارد). بشتافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بشتاب رفتن . (ناظم الاطباء). || درپی کردن جامه را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). در پی نهادن جامه را. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). وصله کردن . رقعه دوختن . پیوند کردن جامه را. پیوند و در پی و وصله کردن جامه را. (یادداشت مؤلف ). پاره در جامه کردن . (المصادر زوزنی ).پاره در جامه دادن . (دهار). پینه کردن :
ترا قرآن به اطلس خواند تا زو کسوتی یابی
قیامت را تو این معنی ز رقع و بوریایابی .

سنایی .


|| نکوهیدن و هجا کردن کسی را. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). هجای کسی کردن و نکوهیدن وی را. (از منتهی الارب ). || به هدف رسیدن تیر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ترسیدن از ویرانی چاه و مقدار یک یادو قامت برآوردن آن را. (ناظم الاطباء) (از آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به خله ٔ فارس رسیدن و نیزه زدن آن را (خله بین نیزه زده را گویند). (ناظم الاطباء). مقدار زد نیزه دریافته نیزه زدن کسی را. یقال رقع خلة الفارس ، اذا ادرکه فطعنه . والخلة: الفرجة بین الطاعن و المطعون . (منتهی الارب ). || دست چپ بردن زیر لقمه در وقت خوردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دست چپ کردن زیر لقمه در وقت خوردن ومنه : کان معاویة یلقم بیده و یرقع باخری ، ای یبسط احدی یدیه لینتشر علیها ماسقط من لقمة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله