ترجمه مقاله

زاغ نول

لغت‌نامه دهخدا

زاغ نول . (اِ مرکب ) آلتی باشد آهنی و سرکج و دسته دار که بدان زمین کنند و در جنگ نیز بکار برند. (برهان قاطع). تبر سرتیز باریک نول مانند نول زاغ که بدان جنگ کنندو گاهی نیز زمین کنند. (آنندراج ). سلاح آهنی مثل تبرسرکج دسته دار باریک نوک . (غیاث اللغات ) :
مگو کین زاغ نولان در کمین اند
که مرغان دلم عنقانشین اند.

امیرخسرو.


نیستم زاغ که بر جیفه بود نول گشا
زاغ نولم که سر کیسه گشاید نولم .

میرالهی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله