ترجمه مقاله

زنجور

لغت‌نامه دهخدا

زنجور. [ زَ ] (اِ) زنجیر. || گلوله ای که بر قلبه نصب کنند. || ماله ٔ برزگران . (ناظم الاطباء). رجوع به زنجیر شود.
ترجمه مقاله