ترجمه مقاله

سرو سهی

لغت‌نامه دهخدا

سرو سهی . [ س َرْ وِ س َ ] (اِخ ) نام لحن یازدهم از سی لحن باربد. (انجمن آرا) (برهان ) (رشیدی ) :
برزند نارو بر سرو سهی سرو سهی
برزند بلبل بر تارک گل قالوسی .

منوچهری .


نوبتی پالیزبان و نوبتی سرو سهی
نوبتی روشن چراغ و نوبتی گاویزنه .

منوچهری .


گهی سرو سهی را ساز دادی
سهی سروش به خون خط بازدادی .

نظامی .


و رجوع به سرو شود.
ترجمه مقاله