ترجمه مقاله

سوزیدن

لغت‌نامه دهخدا

سوزیدن . [ دَ ] (مص ) سوختن :
برق می انداخت میسوزید سنگ
ابر می غرید رخ می ریخت رنگ .

مولوی .


گفت من سوزیده ام زآن آتشی
تو مگر اندر بر خویشم کشی .

مولوی .


ترجمه مقاله